مردخای ملعون، خبر در حالت مستی خشایارشا دستور قتل وشتی را از وی گرفت و در جای دیگر نقل شده که خشایار شا در یکی از روزهای جشن از ارتش خود نیز سن میدید مردخای در آن روز هم خشایارشا را بسیار مست نمود و از پادشاه درخواست کرد که به وشتی نیز دستور دهد برهنه جلوی سپاه وی حضور یابد . وشتی که متوجه مستی پادشاه شده بود و میدانست که پادشاه بعد از حالت طبیعی بازگشتن ، برهنگی اش را بر رخ او میکشد و باعث تحقیر او میشود  و همچنین به دلیل یکتاپرستی و زرتشتی بودن وشتی ، به دستورات دینش، زرتشت، پوشش امری اجباری برای زنها بوده از روی سر تاپشت پا ،تا جایی که در زمان هخامنشیان همسر رجال آن دوره اگر سرشان را از کجاوه بیرون میآوردند ، تنبیه میشدند و یا حکم اعدام برای آنها صادر میشد . این نکته را از روی حس ناسیونالیستی خود نمیگویم، در هیچ اثری به جای مانده از ایران باستان و حتی بناهای بجا مانده از آن دوران مانند تخت جمشید وپاسارگاد در نقاشی های موجود در آنها زنهای برهنه دیده نمیشوند . خشایار شاه که بسیار مست بود پس از اینکه وشتی از فرمانش سرپیچی کرد ، مردخای باتحریک پادشاه ، دستور قتل وی را گرفت و اورا به قتل رساند. پادشاه پس از هشیاری، بسیار اندوه گین شد و مدت زمان کوتاهی وی گوشه گیر شده و با کسی صحبت نمیکرد.هامون یا هامان وزیر لایق آن دوره با دیدن حال شاه، به وی پیشنهاد کرد که هم برای سرکشی و هم یافتن همسری زیبا ، به تمام ایالت های ایران برود و دختران زیباروی آنها را گلچین کند و نزد وی آورده و شاه یکی از آنها را برگزیده تا بانوی ایران شود.شاه پیشنهاد وی راقبول و دستور مسافرت یکساله وی را صادر کرد . مردخای ملعون در این فرصت یک سال دختر برادرش که یهودی بود را توسط یکی از خواجه یهودی حرمسرا، هر شب موقع خواب برپشت پرده اتاق شاه می فرستاد تا داستان های مبنا بر ذوق شاه و قرار دادن وی به عنوان قهرمان برایش نقل کند تا جایی که شاه به صدای او برای خوابیدن عادت کرده و شرطی شده بود. پس از یکسال هامان همه دختران را در قصر پادشاه جمع کرد و مردخای ملعون نیز دختر برادش که نامش "حاداثا" را بین کاندیداها قرار داد چون حاداثا نام یهودی بوده وی نامش را استر (ستاره) نامید.این برنامه پس از یکسال در نوروز سال بعد برگزار شد . شاه مشغول انتخاب از میان دختران شد تا به استر رسید ، استر با او سخنی گفت . شاه هم چون به این صدا عادت داشت و شرطی شده بود، اورا بر گزید  و استر بانوی ایران شد.

پس از مدتی هامان به مسئله ای پی برد او متوجه شد استر و مردخای دیدارهای  مخفی زیادی دارند پس از پیگیری فهمید که هردو یهودی اند و از پادشاه اخراج مردخای را خواست . خشایار هم مطلب هامون را به استر گفت و استر هم به عمویش گفت که هامان به یهودی بودنشان پی برده.مردخای ملعون در همان روزها نقشه ای طرح کرد و شب 12 فروردین شاه را بسیار مست کرده و حکم اعدام هامون و 77 هزار ایرانی که 15 قوم آن روز میشدند را برای روز 13 فروردین از پادشاه گرفت و در این روز بود که بزرگترین جنایت یهود به ایرانیان انجام شد.و کشتار وسیعی از قبایل خداپرست ایران صورت گرفت.پس از این برنامه بوده که بعد از سالها هنوز هم بنا به ترس موروثی اقواممان ، ما نیز در روز 13 فروردین از خانه خارج میشویم.پس روز 13 فروردین روز جشن نیست روزیست که باید بار دیگر به وطن و ایرانی بودنت با نگاهی باز تر نگریسته تا امثال وقایع 13 فروردین برایمان تکرار نشود . این روز با این دیدگاه روز جشن نیست  بلکه روز جشن و پایکوبی برای یهودی ها بوده و این روز را عید " پوریه " می نامند و روز 13 فروردین را جشن گرفته و مراسم هامان سوزان را برپا میکنند.پس از این واقعه بود که استر پادشاه را راضی به حمله به یونان کرده و یهودی ها در اروپای فعلی یا یونان آن دوره پایشان باز شد و عدد 13 برای ایرانیان نحس شمرده شد.بعد ها چنان که گفتیم مردخای ملعون و استر را در همدان به خاک سپردند و برای آنها مقبره ای ساخته شد، که بعد از بیت المقدس که در آنجا قرار است معبد سلیمان را بسازند، مقدس ترین مکان ها ، مقبره این دو در همدان است و هنوز هم سران یهود ، بر این اعتقادند که بزرگترین خدمت به قوم یهود را این دو انجام دادند.